Saturday, March 28, 2009


عصر روز آخر
پوکر دو نفره
میز شیشه ای گرد
با دستش همه چوب کبریت های نماد پول خیالی مان را گذاشت وسط
گفت آآل این..
گفتم آآل این؟؟؟؟؟؟
گفت آل این..
گفتم باشه
کاره بودم
کاره بود
آس بودم
شاه بود
خشکش زد
لبخندی تلخ زدم
همه چوب کبریتها رو گذاشتم جلو خودم
گفتم: پردونو.
گفت چرا پردونو؟چرا می گی ببخشید؟
گفتم پردونو، چون باید ازت معذرت بخوام
از تو
از خودم
از همه
از تموم زندگیم
از قمارهائی که با خودم کردم
با زندگیم
آینده ام
خوشبختی در نطفه خفه شده ام
من
او
آنها
هرکی که منو کمی تا زیاد می شناسه
پردونو
واسه تمام گناهام
تمام دوریام از خدا
از تنها کسی هست
و می تونستم به روش خودم بپرستمش
اما به روش خودم هم نپرستیدمش
قبولش نکردم
چون
می دونی
من یه بازنده ام
یه لجوج احساساتی احمق
واسه همین
چه ببازی چه ببری
از من بردی
اما من به تو و سایرین فقط می گم
پردونو..

No comments: