Wednesday, June 30, 2010



تو يا می‌توانی عاشقش بشوی يا اگر مثل من جای عشق‌ات ساب رفته است فقط می‌توانی
خيره ‌شوی به آن بناگوش ظريف؛ به خواب موها پشت لاله‌ی گوش؛ و آرام، با صدايی که
انگار از تهِ يک سردابِ ظلمانی می‌آيد، بگويی: «تو فشار را اندازه نگير جيگر، خسته
می‌شی» و اين را طوری بگويی که انگار داری يکی از اوراد قديمی را مي‌خوانی. همان وردی
که بره‌ها می‌خوانند وقتی به پيشاني‌شان حنا می‌بندند تا بعد ببرندشان به قربانگاه. همان وردی
که من هميشه می‌خوانم. چون هميشه هی تکه‌ای از مرا می‌برند و می‌اندازند جلوی سگ.
چون هميشه چيزی در من هست که اضافی‌ست. مطلقاٌ اضافی.

وردي كه بره ها مي‌خوانند / رضا قاسمي


Wednesday, June 23, 2010



"تو زندگي يه چيزايي هست كه از دست رفتنشونو هيچي ديگه نميتونه جبران كنه.....‏"
.
.
.
.
من
سالهای سال مردم
تا اینکه یک دم زندگی کردم

تو می‌توانی
یک ذره
یک مثقال
مثل من بمیری؟

دستور زبان عشق / قیصر امین‌پور





Sunday, June 20, 2010




من به هیچ چیز اطمینان ندارم. من از بس چیزهای متناقض دیده‌ام و حرف‌های جور به جور
شنیده‌ام حالا هیچ چیز را باور نمی‌کنم. به ثقل و ثبوت اشیاء، به حقایق آشکار و روشن
همین الان شک دارم. نمی‌دانم اگر انگشت‌هایم را به هاون سنگی گوشه‌ی حیاطمان بزنم و
از او بپرسم: آیا ثابت و محکم هستی؟ در صورت جواب مثبت باید حرف او را باور بکنم یا نه...

بوف کور-- صادق هدایت

Tuesday, June 15, 2010


- تو منو صدا کردی یا جیرجیرک آواز می‌خوند؟
- جیرجیرک آواز می‌خوند!

سلام؛ خداحافظ / حسین پناهی




بند ناف را دوباره نمی توان بست
تا زندگی بار دیگر در آن جریان یابد.
اشکهای ما هرگز خشک نخواهد شد.
اولین بوسه ما اکنون روحیست,
که سرگشته در دهانمان می گردد,
آن هنگام که در فراموشی محو شوند.

گذشته هیچگاه باز نمی‎گردد / ریچارد براتیگان


Monday, June 14, 2010



قُلُپ،قُلُپ،قُلُپ...
.
.
یه حسه..همش جریان اون حسه..حس لعنتی..حس مشمئز کننده همیشگی لعنتی..
.
.
ژانر کمدی و تراژیک زندگیت که با هم مخلوط بشه..و هیچی از توش در نیاد.
.
.
اگه بخوای برسی..نمی رسی..
اگه نخوای برسی،حتما می رسی..
.
.
زندگی مزه زهرماری داره و در عین حال گسِ..عین خرمالو که ازش متنفری.
.
.
خیلی پیر واسه رویا دیدن..خیلی جوون واسه مراقبت..خیلی کودک برای دیدن..
.
.
زود رشد کردن..نپخته سوختن..گذشته رو در آغوش گرفتن..شامل حال نبودن..
.
.
همون انگشت که ماه رو نشون میده..همون همیشه ماشه رو می کشه..
.
.
واسه زندگی باس بیش ازین دلقک بود یا چی؟
.
.
بحران هویت..گم شدن..پیدا نشدن..احمقی که یه اشتباه رو دوبار تکرار بکنه..
.
.
جایی باید رفت که زمان معلقه..
.
.
فراموشی پس از زخم،زخم پس از فراموشی..
.
.
بذار هنوز خيال کنم بادها برای من می‌وزند.
.
.
کلی گورکن با دندان‌های زرد و چهره‌های خندان
با بیل و کلنگ‌های‌شان بالای قبرها ایستاده‌اند...منتظرند ...
.
.
راستی ! منو با چقدر وثیقه آزاد می کنی؟؟




دستی که گوشی را برمی‌داشت
حالا به خواب رفته است.
دستی که شماره می‌گرفت
حالا می‌لرزد.
در میان همه‌ی این بوق‌های ممتد
تنها لحظات نیستند
که می‌گذرند
آدم‌ها به دار سیم‌ها آویخته می‌شوند.
دستی که گوشی را برمی‌داشت،
دستی که شماره می‌گرفت
و صدای پیام‌گیری که همه‌ی زبان‌های
مٌرده و زنده را
از بر می‌داند.
وقتی که گوشی را می‌گذاری،
نه
وقتی گوشی را برنمی‌داری
همه چیز تمام می‌شود.


Sunday, June 13, 2010


من موندم و یه سه پایه خوشگل و یه طناب کلفت..
هر روز نگاشون می کنم..نگاشون می کنم و باز نگاشون می کنم..




و مردم ابلهی که هنوز بعد گذشت سالها به دنبال چیزی می گردن که وجود خارجی نداره،
"پدر و مادر واسه سیاست"


Thursday, June 10, 2010




بلند شو
کمی راه برو
کمی نفس عمیق بکش..
بی خیال شو.
درسته..فرقه بین باقالی بودن و حسادت..
بین دوست داشتن و حس مالکیت..
اما تو بی خیال باش.
روز مهم را خراب نکن..بگذار همه چیز مسیر خودش رو طی کنه..
فوقش یه طنابه..
باور کن تهش طنابه..
ته همه یه جورایی طنابه..
همیشه یه جای کار همه چی می لنگه...واسه همینه که ته همه چی دره ست..
تو در هر حال یک بودی..اول بودی..نه سه..
پس بی خیال باش..
فکرشم نکن..


Wednesday, June 9, 2010

Lips are turning blue
A kiss that can't renew
I only dream of you
My beautiful

Tip toe to your room
A starlight in the gloom
I only dream of you
And you never knew


Sing for absolution
I will be singing
And falling from your grace
ooh

There's nowhere left to hide
In no one to confide
The truth burns deep inside
And will never die


Lips are turning blue
A kiss that can't renew
I only dream of you
My beautiful

Sing for absolution
I will be singing
Falling from your grace

Sing for absolution
I will be singing
Falling from your grace

yeah

Our wrongs remain unrectified
And our souls won't be exhumed

Monday, June 7, 2010


به تو یاد می دهم که چگونه عشق بورزی.
به تو یاد می دهم که چگونه خود را فدا کنی.
به تو یاد می دهم که چگونه صبر کنی.
به تو یاد می دهم زمانی را فقط و فقط برای کسی و به خاطر کسی صرف کنی.
به تو یاد می دهم آرامش را پیدا کنی..آرامشی از رضایت او..
به تو یاد می دهم چگونه در مقابل اخم و بداخلاقی های اولبخند بزنی و دستانش را ببوسی.
به تو یاد می دهم زندگی همراه با عشق را.
به تو یاد می دهم که بعد از این چشم ها را ببینی..نفسها را حس کنی و
طعم شیرین لبانی گرم را بچشی..آرام آرام مزه کنی و به خاطر بسپاری.
به تو یاد می دهم چگونه اکنون راضی باشی بدون آنکه به آینده امیدی داشته باشی.
به تو یاد می دهم "عاشقتم گفتنها" موقتی اند..نباید از آنها سند بسازی..
نباید به آنها دل ببندی..تنها باید در حال لبخند بزنی..
به تو یاد می دهم آرام باشی..بفهمی..اما به روی خودت نیاوری..هیچ گاه..
به تو یاد می دهم چگونه در پی کسی بدوی که دیگران بدون دویدن به او رسیده اند و اگر
نرسیده اند..هر زمان اراده کنند می رسند..
به تو خیلی چیزها یاد می دهم.
بعد... می روی..مثل بقیه..مثل تمام دختران من..
و زندگی می کنی..زندگی زیبا..
باور کن بارها و بارها این کار کرده ام.
خیلی دور ،خیلی نزدیک...
خیلی زیاد، خیلی کم.. و آنها راضی اند..خیلی راضی..
نمی دانی وقتی از زندگی آنها تعریف کنم..اشک در چشمهایمان جمع می شود..
از اینکه چگونه یارشان را پیدا کرده اند..چگونه عشق می ورزند..چگونه عشقبازی
می کنند..چگونه می روند..چگونه می آیند..چگونه می رقصند..چگونه می نشینند..
چگونه بر می خیزند..
باید باشی و ببینی..از دریچه روح و نگاه من..
من...
من؟
من نیز باید راضی باشم..نه؟
مگر غیر از این است که هرکس به دلیلی آمده است؟


Sunday, June 6, 2010




You smile to please
I try to care
You break my heart
I love you here

Friday, June 4, 2010

Is it hard to go on
Make them believe you are strong
Don't close your eyes
All my nights felt like days
So much light in every way
Just blink an eye

I used to be someone happy
You used to see that I'm friendly

All your smiles, all is fake
Let me come in, I feel sick
Gimme your arm
From the shadow to the sun
Only one Step and you'll burn
Don't stay too high

I used to be someone happy
You used to see that I'm friendly

Is it why in your tears
I can smell the taste of fears
It's all around
All my laughs, all my wings
They are graved inside your ring
You were all mine

I used to be someone happy
You used to see that I'm friendly..

(AaRon-Endless song)



سخت است ادامه دادن و اینکه دیگران را متقاعد کنی که قوی هستی..





در دل شبي اين چنين
در فكر سالها و زني كه رفت
و گم شد براي هميشه
ديگر چيزي مهم نيست برايم
نه سالها, نه زني كه رفت براي هميشه
تنها كاش
ميتوانستم كمي صلح و آرامش داشته باشم
آرامشي براي يك سال
يك ماه
يك هفته
حتي يك روز
آرامشي نه براي دنيا , آرامشي خودخواهانه
از آن خودم
آرامشي
چون آبي گرم و سبز سير
كه وول بخورم در آن
يك ذره آرامش
حتي يك ساعت
در اين شب دراز, تاريك و پر از تنهايي
خواهش مي كنم ...