Monday, April 27, 2009

Ben: I feel for you, John. I really do.
You keep hitting dead ends.
You couldn't find the cabin.
You can't make contact with Jacob.
You're so desperate to figure out what to do next, you're even
asking me for help.
So here we are, just like old times...
except I'm locked in a different room.
And you're more lost than you ever were.

John:I know what you're trying to do.
It's not gonna work.

Ben: Excellent, John.
You're evolving.


(Lost-S4-E4)

Saturday, April 25, 2009


آدمیزاد تکرارطولانی حماقت است.

چه خوب است،هر از گاهی به برخی از آدمها بگوئی عاشقشان هستی و آنها بعد از درک آن
به تندی خود واقعیشان را نشانت بدهند.می دانی بارها باید آزمایششان کرد.آدمها موجوداتی مفرحند
و برایت هزار جور چهره رو می کنند.همان بهتر که در نظرشان عامه باشی تا خاصه.اینگونه
احمقها را خاص بودن دیوانگیست.اینگونه ابلهان که هنوز نمی دانند با چه کسانی چگونه باید
برخورد کرد.اینگونه آدمها که آن زمان که در مدفوع خود دست و پا می زدند ،آن زمان که
مانند قوم های عهد دقیانوس هر چند سال یکبار چند کیلومتر به شهر بزرگ ما نزدیک می شدند
و آخر آنها را راه دادیم بروند جائی بنشینند که خدا می داند در نقشه بود یا نبود..
آنهائی که از شرم خانواده فرار کردند و رفتند هویتشان را میان زردها عوض کنند..
آنها که هیچ چیز از نت نمی دانستند و اکنون برای من موتسارت قرن بیست و یک شده اند.
آنها که هرکاری دلشان بخواهد می کنند تا فقط عقده هاشان کم شود..
وای بر من
که اینگونه باید به سرازیری بروم و هر گدائی مرا اساسی معتبر شود.از ماست که بر ماست.

Friday, April 24, 2009


خدایا! ما را از کسانی قرار ده که راه درست را در پیش گرفته و در زیر سایه ی آن
به سعادت و کمال واقعی برسیم. ما را از کسانی قرار مده که یک عمر به دنبال افسانه هائی
که سرچشمه آنها معلوم نیست و هر کاری می کنیم فطرت ما و شعور ما نمی تواند آنها را
بپذیرد خود را مشغول سازیم و بعد از مرگ به این نتیجه برسیم که تمام مدت اشتباه رفته ایم
و دیگر بازگشتی نیست.

در زندگی بسیارند آدمائی که رازهایت،خصوصی ترین غم و شادی هایت را ارزان می خرند
و گران می فروشند.



_عجیبه! وقتی دیگران میرن سر کار یا دانشگاه قبول میشن یا میرن خارج،
من خیلی خوشحال میشم..از ته دل..ولی دیگران اینطوری نیستن..
_خیلی سادس عزیزم، واسه اینه که تو آدم خوبی هستی..فرشته ای و دیگران نه.

Thursday, April 23, 2009



آخ که اگه واقعا خوشبخت بودی دلم نمی سوخت..
.
.
.
اون روزا ما دلی داشتیم.
.
.
.
برای رسیدن به اون چیزی که حقته..واسه جبران این همه سال
فقط باید دو کار بکنی
به همه بگی دهناشون رو ببندن و برن پی کارشون..
و
آدم بشی.واقعا.
.
.
.
پدرِ آن دیگری
یکی از بهترین کتابایی که تا حالا خوندم..
.
.
.
تموم لحظه های این تب تلخ
خدا از حسرت من باخبر بود..
اما..


خوشبختی
چه کلمه آشنائی.
هر روز و هر شب راه می ریم و به همدیگه می گیم و واسه هم آرزوش می کنیم.
ته دلمون،اون ته ته دلمون هر روز و شب دلمون می خوادش.
واسش دعا می کنیم،واسش می جنگیم،گریه می کنیم.می خندیم،مریض میشیم،تب می کنیم،
دعوا می کنیم،دل می شکونیم،دل به دست میاریم،بالا و پایین میریم،جلو این خم میشیم،
جلو اون راست میشیم.
اما
همگی اگه یه کم بفهمیم،
اگه یه ذره از خواب بلند بشیم،
متوجه میشیم
که خوشبختی خیلی دوره..خیلی دور..دست نیافتنی..
خوشبختی ، خوشبختی نیست.


Monday, April 20, 2009



بارون،پائین بیا و برای همیشه ببار
جریان بده،کثافت رو،به داخل زمین بایر
دعا کن،برای صدا،تا زوزه ساکت شود...
حس کن،بی شرمی،شجاعت
حس کن،ترس،صبر برای همیشه..
زانو بزن،تا محو شود خوردگی های روز
سینه خیز ،برو،به سمت فنا
طوسی،عضو،کبودیهای درونت...


Saturday, April 18, 2009


دیگر
اکنون
با
جوانان
ناز
کن
با
ما
چرا؟


تو اگه خیلی هم مست باشی بازم یه چیزائی
هیچوقت یادت نمی ره.
حالا باس چه کنی؟
نمی دونی؟
منم نمی دونم.



اشکال نداره
من ياد مي گيرم.
فقط ياد مي گيرم.
همين.
می دونی اصن آدم بهتره هرکاری بکنه
فقط کمتر بفهمه.
لامصب بد درد داره ها..بد درد داره..

Tuesday, April 14, 2009


ساده بودی مث سایه...
Hear my silent prayer,
heed my quiet call,
when the dark and blue surround you.

Step into my sigh,
look inside the light,
you will know that I have found you.



Dream catcher-secret garden
John: Lie to them, Jack.
If you do it half as well as you lie to yourself,
they'll believe you.


(Lost-S4-E14)

Saturday, April 11, 2009



مرا ببر به خواب خود که خسته ام از همه کس،که خواب وبیداری من هر دو شکنجه بود وبس...


Thursday, April 9, 2009


بس که دیوار دلم کوتاه است ، هر که از کوچه تنهایی من می گذرد ،
به هوای هوسی هم که شده، سرکی می کشد و می گذرد.

Tuesday, April 7, 2009




عيده و باز کبوترا خواب مي بينن ماهي شدن

شيرن و نعره مي کشن، عکس رو ده شاهي شدن

عيده و توي سينما ،فيلماي رنگي ميذارن

قصه ي مرد شيشه اي ،بانوي سنگي ميذارن

عيده و باز کفشاي من ،لنگه به لنگه تا به تاست

تو اين غريبي خونمون، از کي بپرسم که کجاست؟

عيده وباز نم نم بارون گرفت، دست ترو شبنميمو، برق چراغون گرفت...

همه خوشن، چشم من اما تره ،عمر منو اين دل داغون گرفت.....


"محمد صالح علا"


پ.ن: بغضيا تموم وجودشون دلشونه..

Sunday, April 5, 2009

Come to us,Lazarus,it's time for you to go..

Come to us,Lazarus,it's time for you to go..

Come to us,Lazarus,it's time for you to go...

Come to us,Lazarus,it's time for you to go..

Come to us,Lazarus,it's time for you to go..

Saturday, April 4, 2009


زمان همه چیز و همه کس رو تو خودش حل می کنه و می بره.
کافیه سکوت کنی.
پاداش سکوت همیشه بهترین انتقام ازین آدماس که اذیتت می کنن.

Friday, April 3, 2009


خدا ،
خیلی دور خیلی نزدیک.

Thursday, April 2, 2009


من و دیگران
می شویم
انسانها
ما
همگی
به طرز فجیعی قابل ترحمیم.
اونقدر که دلم گاهی بد می گیره.
متنفر می شم از هستی و هر آنچه از اوست و دراوست.

واسه من
دیگه همه چیز معنی و مفهوم خودش رو از دست داده.
زندگی
لذت
طبیعت
هوا
آب
آسمان
زمین
عشق
شیرینی
شور
ترشی
تندی
سردی
گرمی
تو
او
آنها
همه چیز و همه کس.
تازگیا آخرین زورهام رو هم زدم.فایده نداشت.
واسه رسیدن به خیلی چیزای معمولی جنگیدم و بعد فهمیدم که هیچ چیز و هیچ کس
هیچ ارزشی ندارند..نه تنها ارزش جنگیدن بلکه خواستن.
فقط بی تفاوتی.همین و بس.
دیگه دلم واسه هیچی نمی سوزه.واسه هیچکس.
نه واسه دیگران نه واسه خودم.
فقط می خوام تموم شه.
هروقت که میشه.
فقط تموم شه.