Tuesday, April 7, 2009




عيده و باز کبوترا خواب مي بينن ماهي شدن

شيرن و نعره مي کشن، عکس رو ده شاهي شدن

عيده و توي سينما ،فيلماي رنگي ميذارن

قصه ي مرد شيشه اي ،بانوي سنگي ميذارن

عيده و باز کفشاي من ،لنگه به لنگه تا به تاست

تو اين غريبي خونمون، از کي بپرسم که کجاست؟

عيده وباز نم نم بارون گرفت، دست ترو شبنميمو، برق چراغون گرفت...

همه خوشن، چشم من اما تره ،عمر منو اين دل داغون گرفت.....


"محمد صالح علا"


پ.ن: بغضيا تموم وجودشون دلشونه..

No comments: