Friday, February 19, 2010



مدتهاس حرف نزدم
راه رفتم
با دیوار بتونی یکی شدم
با سر به زمین خوردم
اما چیزی نگفتم..
فقط خندیدم
اما دیگه نمی تونم
میخوام بترکم
برم یه دوری..یه نقطه کوری..
یه بلندی..یه زیری..
یه جائی که فقط دور باشه..
و بعد بذارم بترکه..بترکم..
هیشکی نبینه..هیشکی نشنوه..
متنفرم از ترحمتون..از دلسوزیتون..
متنفرم از نگاهتون..از طرز فکر کردنتون..از سیاستائی که باس تو زندگی روز و شبیتون
هی بگین و هی بشنفید و هیچی به هیچی..
متنفرم از آدما که میان،حک می کنن،حال می کنن و انگار نه روحی هست..نه منی..نه توئی..
گمشدم..بیشتر از هر موقع دیگه ای..این روزا هرچی..هرچقدرم سریع بگذرن..بازم بی فایدس..
فقط نمی خوام ببینم..
بسمه..

No comments: