Thursday, September 10, 2009



ما
نسل ما
همگی مانند یتیم ها..سر راهی ها..حرام زاده ها..
نه جامعه بهائی به ما میدهد و ارزشی قائل است
نه خانواده،
نه هیچ کس..
خودمان را گول زده ایم و فکر می کنیم زندگی می کنیم..
مدام برای خوشبختی..برای اولین شب آرامش ازین سو به آن سو می دویم..
بالا و پائین می پریم
جوش می زنیم
حرص می زنیم
دنبال گوشه ای محبتیم..اندکی توجه..
اما نمی دانیم بیهوده است..همه چیز کماکان بی اهمیت است.
نسل ما سوخته..بد هم سوخته..
عده ای برین باوریم که آنطرفتر آنسوی دنیا زندگی برای ما آماده است و تنها راهمان رفتن است
چرا که فکر می کنیم مشکل از اینجاست..
آری مشکل قطعا از اینجاست اما این توهمی بیش نیست که جای دیگری روی این کره خاکی
وجود دارد که ما زندگی کنیم..به معنی واقعی زندگی کنیم..
مشکل ..تاریکی و سیاهی که برایمان بوجود آوردند و ما نیز کم و بیش به ان دامن زدیم و
با موسیقی دیگران رقصیدیم و با حرفها و دروغهایشان خام شدیم..از بزرگ تا کوچک..دور
نزدیک..
نسل ما همه جوره سوخته است..همانطور که فرهنگ ما سوخته است..
همانگونه که جامعه ما سوخته است و هویت ما خاکستر..
بیهوده بر عبث می پائیم..

پ.ن1: فندک داری؟ می خواهم یکباره همه را بسوزانم..حتی شناسنامه ام را..

پ.ن2: برادر اشتباه نکن..تو برای کار مهمتری در این خرابه هستی!!!:دی!!

پ.ن3: برخی چیزها با مرگ هم از بین نمی روند..

No comments: