قدم های بی هدف
نفس های یکی در میان
آفتاب کم جان
بادهای سرد
داستان تکراری عبور انسانها
نگاه های گیج و گذرا
انسان های تنها
تنهائی تمام نشدنی
اسارت های به ظاهر آزادی
چقدر برای داشته ها و نداشته هایمان فکر خرج می کنیم
آمده بودم تا بگویم خوشبختیم کجای این دنیا در فوران است
اما زمانی که رسیدم نداشته هایم امانم نداد..فرصتی نداد..
سال هاست که هیچ و پوچ شده ام.
No comments:
Post a Comment